طبع شعر من بدهکار شهیدان بود و هست
واژگان شعر من جانسوز یاران بود و هست
در تمام عمر کوته من ازین شرمنده ام
شرمم از ناگفتن مقصود خوبان بود و هست
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
من رسالت،گفتن مقصود یاران،بود و هست
معرفت چون جامه ای بر قامت عریان ماست
هر شهیدی جامعه زیبای ایران بود و هست
کردگارا خاک ما به به پر از مرد خداست
مرد بودن در ضمیر این دلیران،بود و هست
ربنا گویان ره جنت به جان پیموده اند
تار و پود این عزیزان عشق جانان بود و هست
بهر تنویر رهت خوردم قسم ای مرد حق
من قسم خوردن به روح جانثاران ،بود و هست
من قسم بر لحظه تطهیر جسمت می خورم
این قسم بر عرش رب ورد رسولان بود و هست
رفتنت مصباح راه و راه تو ،غیرت، شرف
جان جان پیمان ما با تو سرجان بود و هست
بند بند شعر من هر دم شود واژه،قلم
این تعهد تا ابد الگو و پیمان بود و هست (( مجتبی قدیمی))